کد خبر 939869
تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۱
رهبر انقلاب

هدف انقلاب صرفا گرفتن حکومت نبوده و دغدغه‌ی آن، برخلاف آنچه غربی‌ها ترویج می‌دهند، صرفا بقای رئالیستی نیست.

به گزارش مشرق، رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه‌ی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربه‌ی ۴۰ ساله‌ی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریه‌ی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» به‌سوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.

بیشتر بخوانید:

به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشت‌ها و گفتگوهایی در قالب پرونده‌ی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه می‌پردازد. در ادامه‌ی سلسله مطالب این پرونده، آقای دکتر محمد جمشیدی عضو هیئت علمی دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در یادداشتی به مفاهیم و رویکردهای اساسی در سیاست خارجیِ نظام انقلابی در گام دوم انقلاب پرداخته است.

هدف دشمن: انقلاب‌زُدایی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی

بیانیه‌ی رهبر معظم انقلاب اسلامی با عنوان «گام دوم انقلاب» در ابعاد مختلف به مساله‌ی سیاست خارجی و روابط بین‌الملل میپردازد. برخی از این ابعاد مربوط به سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و برخی دیگر به نوع تحولات و پویش‌های راهبردی در محیط بین‌الملل اشاره دارد. فهم نوع ادراک رهبر انقلاب از فرآیند تحولات از گذشته تا آینده، برای هر صاحب‌نظری دارای اهمیت راهبردی است.

برای تبیین بهتر چیستی و علل رویکرد سیاست خارجی طرح شده در گام دوم انقلاب باید به این نکته توجه کرد که اکنون پس از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان مساله‌ی غرب به‌خصوص آمریکا، «اصلِ انقلاب» است. به عبارت دیگر، آمریکا نه تنها با انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن یعنی جمهوری اسلامی کنار نیامده بلکه آن را تهدید نیز تلقی میکند. در دوره‌ی ترامپ بیشترین حملات علیه «ماهیت و اصول انقلابی» کشور انجام شده است. گروه اقدام ایران که مستقر در وزارت خارجه‌ی آمریکاست، در گزارشی اعلام می‌کند ایران تنها حکومت انقلابی باقی مانده در روی زمین است که آمریکا باید کار آن را یکسره کند. در واقع مفهوم کلیدی سیاست خارجی دولت ترامپ در قبال ایران انقلاب است و تمام خواسته‌های آنها از جمله شروط ۱۲ گانه پامپئو در قبال ایران نیز متمرکز بر همین کنار گذاشتن دستاوردهای انقلاب اسلامی در عرصه‌های مختلف است. به این ترتیب، راهکار مدنظر آمریکا برای عادی شدن ایران در محیط بین‌الملل، «انقلاب‌زُدایی از جمهوری اسلامی» است. به عبارت دیگر، از منظر دشمن این انقلاب اسلامی است که ایران را حتی به لحاظ مادی، قدرتمند کرده است و رفع تهدید ایران تنها از طریق انقلاب‌زُدایی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی میسر است. اینک با فهم این چارچوب میتوان به اهمیت تاکید رهبری بر مساله‌ی انقلاب و لزوم تداوم آن پی برد.

صرف گلایه‌های آمریکا از مخرب بودن انقلاب اسلامی برای منافع غرب، شاهدی بر درستی موضع رهبری است مبنی بر اینکه تاریخ چهل ساله‌ی انقلاب بدون خیانت به آرمان‌ها سپری شده است. ایشان در چند مورد تصریح می‌کنند که هدف انقلاب صرفاً گرفتن حکومت نبوده و دغدغه‌ی آن، برخلاف آنچه غربی‌ها ترویج می‌دهند، صرفاً بقای رئالیستی نیست. بلکه از آنجا که این حکومت مبتنی بر اسلام و مردم است صرف سلطه نه مشروعیت می‌آورد و نه مقبولیت.

مفهوم راهبردیِ «نظام انقلابی»

از سوی دیگر، هم استراتژیستهای آمریکایی نظیر کسینجر و هم برخی از چهره‌ها و مسئولین غیرانقلابی کشور این جمله را تکرار میکنند که ایران باید بین دو گزینه‌ی «دولت- ملت» بودن یا «نهضت انقلابی» بودن انتخاب کند. برخلاف این، بیانیه بر مفهوم راهبردیِ «نظام انقلابی» تاکید میکند. این دو با هم تناقضی ندارند چراکه اولی ساختار را نشان می‌دهد و دومی آرمان را. گرفتن انقلاب از جمهوری اسلامی به معنی گرفتن آرمان و هویت از آن است. امروز هیچ کشور مهمی در دنیا وجود ندارد که سیاست‌خارجی‌اش متاثر از آرمان و هویتش نباشد. به عبارت دیگر، این هویت است که حتی منافع را مشخص میکند. نظام انقلابی به معنی جستجوی واقعبینانه‌ی آرمانهای یک ملت است. بد نیست کسانی که نقش هویت، آرمان‌ها و ارزشها در سیاست خارجی ایران را نقد میکنند نگاهی به اسناد امنیت ملی آمریکا بیندازند چراکه همواره یک فصل از این اسناد به پیشبرد ارزشهای آمریکایی اختصاص دارد. نظام سیاسی بدون ارزش هرگز نمی‌تواند مولدِ «قدرت نرم» باشد و لذا هرگز نمی‌تواند داعیه‌ی حرف جدید در روابط بین‌الملل را داشته باشد. فهم این مسائل نشان می دهد چرا تأکید بر عنصر انقلاب و چیستی معنای آن در عرصه‌ی سیاست خارجی اهمیت دارد. به عبارت دیگر، انقلاب اسلامی باعث پیشرفت و قدرت‌یابی جمهوری اسلامی شده و هرجا جمهوری اسلامی با مشکل مواجه شده است ناشی از عقبگرد و غفلت و دلزدگی مسئولین از انقلاب اسلامی بوده است. این مضمون چند بار در بیانیه مورد اشاره قرار گرفته است.

مرزبندی با دشمن

مفهوم مهم دیگر در عرصه‌ی سیاست خارجی، «مرزبندی با دشمن» است. این امر در ابتدا نیازمند پذیرش وجود دشمن و دشمنی است و ثانیاً نیازمند مرزبندی با آن است. برخی در داخل قائل به وجود دشمن نیستند و علت مشکلات را سوء‌تفاهم معرفی می‌کنند و راهکار را گفتگو، تعامل و ادغام در غرب میدانند. برجام شاهد مثال خوبی بر بُطلان این فرضیه است. رهبر انقلاب ضمن اینکه قائل به گفتگو با دشمن درباره‌ی مشکلات حل‌شدنی است اما راه‌حل را ادغام در غرب نمی‌بیند و بر مرزبندی تأکید میکند. مرزبندی فقط در عرصه‌ی هویت نیست بلکه یکی از کارکردهای آن اینست که منافع خود را بهتر تشخیص میهید. اگر مرزبندی وجود نداشته باشد شاید حتی منافع دشمن را به‌جای منافع خود تعریف کنند. نمونه‌ی بارز کسی که با دشمن مرزبندی نکرد محمد مرسی رئیس جمهور مصر پس از بیداری اسلامی است که نهایتاً با حمایت آمریکا از کودتا سرنگون شد.

افول آمریکا و قدرت‌یابی فزاینده جمهوری اسلامی

مساله‌ی سوم مربوط به تحولات ژئوپلتیک است. رهبر انقلاب از بروز تحول در مناسبات جهانی و قرار گرفتن ما در یک نقطه‌ی عطف تاریخی خبر داده‌اند که این ارزیابی مورد تایید صاحب‌نظران و حتی سرویس‌های اطلاعاتی از جمله جامعه‌ی اطلاعاتی آمریکاست. به‌عبارت دیگر همه بر این باورند که موقعیت کنونی ما شبیه دوران‌های تاریخی کنگره‌ی وین در ۱۸۲۵، دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۴۰ و وقوع جنگ‌های جهانی و فروپاشی شوروی در ۱۹۸۹ است. این تحولات در منطقه‌ی خاورمیانه در قالب بیداری اسلامی و پیامدهای آن و همچنین در قالب ناتوانی آمریکا از تمرکز و مدیریت منطقه خودنمایی می‌کند. دو عنصر کلیدی در این رابطه اهمیت دارد: اول ناکامی جریان و پروژه‌ی سکولاریسم در خاورمیانه است که جریان‌های اصلی فکری آمریکا اکنون به این مساله اشاره دارند و شکست دولت‌های سکولار منطقه نیز نتیجه‌ی آن شکست بزرگتر است. دوم رشد جمعیت مسلمانان در منطقه و جهان و گرایش فزاینده‌ی مسلمانان به زندگی بر اساس شریعت است. اینها همه ارزیابی‌هایی هستند که دولت‌های غربی نیز به آنها تصریح می‌کنند. این بستر نوظهور زمینه‌ی قدرت‌یابی فزاینده‌ی جمهوری اسلامی را فراهم آورده است. این فرآیندها به ضرر منافع راهبردی غرب هستند و لذا در اینجاست که معلوم می‌شود چرا آمریکا با انقلاب اسلامی همچنان مخالف است؟ یعنی هر دو عنصر انقلابی بودن و اسلامی بودن.

چرا در مورد آمریکا حل هیچ مشکلی متصور نیست؟

حرکت انقلاب اسلامی نه تنها به راحتی می تواند منطقه را از دست آمریکا خارج سازد و منافع راهبردی واشنگتن و متحدانش را با چالش اساسی مواجه کند بلکه می‌تواند آثار جدیدی در عرصه‌ی فرا منطقه داشته باشد. به همین دلیل است که بیانیه‌ی رهبر انقلاب، گام دوم و مسیر پیش‌رو را در سطح بین‌المللی تعریف میکند. جالب اینجاست که در حالیکه برخی در داخل با اتخاذ رویکرد تجدیدنظرطلبی این ایده را مطرح می‌کنند که اساساً انقلاب ایران، اسلامی نبوده است تحلیل‌گران غربی در باب چهل سالگی انقلاب تاکید آگاهانه‌ای داشتند که این انقلاب، از اساس اسلامی بوده است و دیدگاه تجدیدنظرطلبان را رد میکردند. با خواندن این مقالات این سوال به ذهن متبادر می‌شود که علت تأکید دشمن بر اسلامی بودن انقلاب چیست؟

در پاسخ باید گفت هدف آنها این است که با افزایش فشار بر مردم و محاصره‌ی تبلیغاتی و ناکام نشان دادن انقلاب اسلامی این الگو را برای مردم منطقه شکست‌خورده نشان دهند. به عبارت دیگر، برای غرب واضح است که رشد اسلام و اسلام‌گرایی در جهان یک واقعیت است و راه مدیریت آن اینست که با تخریب الگوی ایران، اجازه‌ی طی شدن مسیر انقلاب اسلامی ایران برای فرایندهای نوظهور در منطقه داده نشود. چنین درک راهبردی می‌تواند به این سوال نیز پاسخ دهد که چرا «در مورد آمریکا حل هیچ مشکلی متصور نیست و مذاکره با آن جز زیان مادی و معنوی ندارد.» علت این است که آمریکا اساساً با خود این هویت و موجودیت میتنی بر آن مشکل دارد نه صرفاً با رفتارهای ما. مساله‌ی آمریکا با ایران، ماهیت ماست و تا زمانی که این نوع تفکر در آمریکا غالب است طبیعی است که کار آمریکا مشکل‌سازی برای ایران است نه حل مشکل.

نکته‌ی پایانی اینکه این بیانیه باید مورد توجه سیاستگذاران در عرصه‌ی سیاست خارجی و امنیت ملی قرار گیرد. بر این اساس، باید طراحی برای گام دوم انقلاب مبتنی بر بازیگری در سطح بینالمللی و حفظ و پیشبرد هویت و آرمانهای انقلاب اسلامی در دستور کار قرار گیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس